اختیارات فرح پهلوی
فرح دیبا و تاریخ پهلوی دوم
یکی از مهمترین بازیگران زن پهلوی فرح دیبا است. او معمار، نقاش، نویسنده، مترجم بوده و بعد از ازدواج با محمدرضاشاه به عنوان شهبانو فرح پهلوی معرفی شد. در چهارچوب مسؤولیتهای وی بهعنوان شهبانوی ایران، دفتر مخصوصش دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر بود.او در یک خانواده بیقید و بند بزرگ شده بود، بنابراین رفتارهای خلاف شرع و عرف او برایش محدودیتی نبود.
جشن هنر شیراز
پردهدری فرح در زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اسلامی و انسانی را عموم ما با جشن هنر شیراز میشناسیم ولی فرح، هنرنماییها و هنرپروریهای دیگری هم داشته است که یک نمونه آن حمایتش از آشور بانی پال بابلا (یکی از نمادهای انحطاط و استهجان و ابتذال هنر در کشور) بوده است. او در سالهای آخر حیات رژیم پهلوی، نمایشگاه عکسی از صُوَر قبیحه و عکسهایی در ابعاد بسیار بزرگ از پایین تنه خود ترتیب داده بود، که فرح پهلوی شخصاً این نمایشگاه را افتتاح کرد و او را به خاطر “ابراز شجاعت در شکستن مرزهای رو در بایستی فرهنگی” (این عبارت دقیقاً عین گفته فرح پهلوی خطاب به آشور بانی پال بابلا، پس ازدیدار از نمایشگاه عکس او بود) مورد تفقد قرار داد و یک بورس مطالعاتی در اختیار او گذاشت و او را به فرانسه فرستاد.(2)وقاحت در این جشنها آنچنان بود که شوکراس در کتاب خود مینویسد: «ملکه، ریاست عالیه جشن هنر شیراز را نیز به عهده داشت. در اواسط سالهای 70 م جشن مزبور یکی از پر جنجالترین رویدادهای فرهنگی کشور به شمار میرفت. در میان نمایشهای متعدد آن، یک گروه برزیلی وجود داشت که اعضای آن در حین نمایش، سرمرغهای زنده را با دندان میکندند. جنجالهای جشن هنر وقتی به اوج خود رسید که یک گروه هنرپیشه، دکانی را در یکی از خیابانهای اصلی شیراز در نزدیکی مسجد گرفت و در درون دکان در پیادهروی جلوی آن نمایشی اجرا کرد که شامل یک هتک ناموس تمام عیار و اعمال شهوت انگیز بین هنرپیشگان زن و مرد بود. چنین نمایشی در خیابانهای هر شهرک انگلیسی یا امریکا جنجال برپا میکرد و منجر به بازداشت هنرپیشگان میشد». (3)
دوستیهای فرح
فرح در فرانسه با چهار دوست جدید به نامهای لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری، فریدون جوادی و بژورن مایرولد آشنا شد. لیلی امیرارجمند بعدها در کاخ پهلوی به جرگه دربار پیوست و سپس همهکاره فرح در کانون پرورش فکری کودکان شد. لیلی امیرارجمند از مبتذلترین زنان و مظهر فساد دربار بود.ملکه مادر در توصیف خانم امیرارجمند میگوید: «این خانم نمونه یک زن بیبندوبار و آزاد از هر نوع قید و بند بود... گاهی اوقات 10، 15 و 20 زن از کارکنان دربار و ندیمهها و خدمه و دوستانش را لخت مادرزاد میکرد و در استخر کاخ بدون هیچ پوششی شنا میکردند.» یک مرتبه آقای صاحب اختیار، سرپرست خدمههای کاخ به لیلی اعتراض کرد و گفت: «این کار جلوی کارگران کاخ خوب نیست.» لیلی گفت: «بگذار نگاه کنند، برای سوی چشمشان خوب است.»
مادر فرح نیز از فساد این دوست شبانهروزی فرح تعجب میکند و مینویسد: «البته من از بیپروایی جنسی لیلی ناراضی بودم، بهویژه در مسافرتهای نوشهر و کیش عادت داشت بدون هیچ پوششی وارد دریا شود و برایش اهمیتی نداشت که دهها نفر نگهبان و گاردیها دارند او را تماشا میکنند».
ملکه مادر در عکسالعمل به ماجرای عشقی فرح با فریدون جوادی مینویسد: «خب چه کار میتوانستم بکنم؟ اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت میشد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟»
فرح گفت: «درست گفتهاند، شاه میبخشد؛ شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آنوقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!» اختیار پایینتنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است.(4)
فرح و آثار باستانی ایران
در دفتر فرح پهلوی قسمتی ایجاد شده بود تا ضمن حفظ و حراست از آثار باستانی و عتیقه جات، آثار هنری و فرهنگی ایران را که در طول زمان به عناوین مختلف به خارج کشور منتقل شده بود به کشور برگرداند و برای این امر کارشناسان و مشاورانی به کار گرفت و با تحمیل میلیاردها تومان هزینه، قصد جمعآوری و حفظ آثار باستانی را داشت. اما همان کسانی به کار گرفته شدند که سابقا در غارت آثار باستانی شرکت داشته و میلیونها بلکه میلیاردها ریال از این راه پول اندوخته بودند. رشید کیخسروی در باره باند ایوب ربنو- مشاور امور عتیقه فرح پهلوی- و اقدامات ویرانگرانه او مینویسد: «باند مافیایی و مخوف ایوب ربنو مانند غده سرطانی به جان آثر باستانی ما افتاد و بالغ بر پنجاه سال شیره جان این ملت زجر کشیده را مکیده و هیچ اثری را از تعرض خود مصون نداشت و نوک کلنگ این باند به تمامی آثار باستانی ما فرو رفت.... مدارک موجود نشان میدهد که باند صهیونیستی ایوب ربنو با استفاده از حداقل 1500 نفر کارگر و کلیه تجهیزات و امکانات حفاری و با نظارت صوری و ظاهری وزارت فرهنگ وقت، سالهای متمادی و مستمر در تخت جمشید و مرودشت، شهرری، گنبدکاووس و ترکمن صحرا و سیلک کاشان، حسنلو، زیویه کردستان، قیلانتو و غارکرفتو در کردستان، همدان، عمارلو و تمامی نقاط باستانی گیلان و مازندران و مارلیک، خوزستان و هفت تپه وجب به وجب لرستان، هرسین، کنگاور و سایر مناطق باستانی کرمانشاه و ذره ذره مناطق باستانی آذربایجان و سایر تپههاو اتلال باستانی و بیشتر قبور متبرکه حفاری نموده و آنچه را یافته است به موزههای خارج و اندکی از آن را به موزه ایران باستان فروخته است و.... در سال های بعد از 1346 که کلیه حفاریهای تجارتی ممنوع بود و تحت هیچ شرایطی دولت مجاز به صدور جواز حفاری تجاری نبود اما باند صهیونیستی ایوب ربنو هم چنان به حفاریهای تجارتی اشتغال داشته و از تعقیب و مجازات و بازخواست مصون بوده است.»با این وجود فرح پهلوی ایوب ربنو را به مشاورت خود برگزید تا به همراه خواهر زادهاش مهدی محبوبیان همچنان به غارتشان ادامه دهند، اما این بار زیر نظر فرح پهلوی که داعیه حفاظت از آثار باستانی را داشت!(5)
جریان دیدار فرح با آیتالله خویی و هدیه انگشتر به شاه
صفاءالدین تبرائیان میگوید: «دیدار فرح با آقای خوئی در تاریخ 28 آبان صورت گرفت. اما در این نامه که مربوط به 4 دی ماه 1357 است اینطور آمده: "حضرت آیتاللهالعظمی حاج سید ابوالقاسم خوئی(دامت برکاته) امیدوارم که با یاری پروردگار و تحت توجهات حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالی فرجه) آن وجود عزیز قرین صحت و عافیت بوده باشد. یک حلقه انگشتری عقیق مزین به کلام یداالله فوق ایدیهم را زیارت کردیم و ... " کاخ نیاوران به تاریخ 4 دیماه. تاریخ این نامه 34 روز بعد از دیدار فرح با آقای خوئی است.اول اینکه اگر محمدرضا پهلوی اینقدر برایش مهم بود که آقای خوئی چنین انگشتری به او داده، آیا 34 روز بعد جواب میدهد به این هدیه که برای او فرستاده شده است؟ دوم؛ اصل این نامه کجاست؟ اصل این نامه باید به نجف رفته باشد، آن نامه کجاست؟ چرا اصلاً اثری از آن وجود ندارد؟ سوم؛ این مهری که پای نامه است در هیچ یک از اسناد و مدارک مربوط به وزارت دربار و همین طور جاهای دیگر مثلا بنیاد پهلوی و ... چنین مهری نیست. مهری که از عرض مطلب خود نامه بزرگتر است. چهارم؛ یکی از اوراق رنگی آن باید وجود داشته باشد که اصلا وجود ندارد. پنجم؛ رونوشتهای دیگر این نامه کجاست؟»
آقای نصر میگوید به عنوان رئیس دفتر فرح در آن دیدار حضور داشتم که آقای خوئی به فرح آن انگشتر را داد. برای شناخت آقای نصر کافی است که بدانیم آقای نصر با عنوان اینکه رابطه شدیدی با خدا دارد یا توهم اینکه با به دنیا آمدن او نوری دنیا را فرا گرفته است، خود را یک انسان مافوق بشر میدانسته است، بنابراین چقدر میشود به حرف او اعتماد کرد؟(6)
منابع
1- سایت ویکی پدیا2- سایت خبرگزاری فارس
3- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
4- سایت خبرگزاری فارس
5- سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی
6- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}